تولدی دیگر
جهاد با نفس
هنگامى که تو از خودت متولد شدى، هنگامى که به تولدى دیگر رسیدى، با این تولد تازه و با این ولایت میمون، تو دو تا مى شوى. تو صاحب دو من مى شوى. منى که بود، منِ مادر. و منى که شد، من فرزند.
البته منِ مادر، خودش مجموعه اى از من ها ست. مجموعه اى از احساس ها و عاطفه ها و نیرو ها ست. دنیاى بزرگى است. بزرگتر از آنچه که در روانشناسى آمده و در داستان ها نقش بسته.
این من بزرگ، این من مادر، با این فرزند، ناچار درگیر است و از این لحظه به بعد، لحظه ى جهاد است.
جهاد با نفس، مبارزه بانفس، یعنى همین دو تا شدن انسان و تولد دوباره ى او.
مبارزه دو طرف مى خواهد. جهاد دو طرف مى خواهد.
تو که هنوز تولدى نیافته اى، بیش از یکى نیستى و این است که مبارزه اى ندارى. مبارزه معنا ندارد. مبارزه زمینه ندارد.
با شروع مقایسه ها، همراه تکبیرها و در کنار شهادت ها ست که عشق جهت مى گیرد و ایمان سر مى گیرد و جهاد شروع مى شود.
این جهاد میان تویى است که متولد شده و میان تویى که تولید کرده و این هر دو طرف همراه نیروها و آموزش هایى هستند.
نیروى من مادر، همان غریزه ها و همان وابستگى ها، همان طبیعتها وعادت ها ست و نیروى من دوم، همان عشقى است که از غریزه ها بوجود آمده. همان زمینه هایى است که اکنون تبدیل شده.
استاد علی صفایی حائری
کتاب صراط ، صفحه 99
@einsad
www.zekraa.ir
www.einsad.ir