شعر: نگذاریم یادمان برود...
نگذاریم یادمان برود، ارزشِ بیبدیلِ انسان ها
حرمتِ عشق را نگه داریم، تا نیفتد به دام عصیانها
نکند بعد از این زبانم لال، خون پروانهها هدر برود
دیرگاهیست می شود حس کرد، که ترک خوردهاند گلدان ها
در صندوق خانهها باز است، دزد الماسهایمان را برد
دانه دانه شدند آویزان، باز بر گردن خیابان ها
حیف از آن گنجهای بی قیمت، که حراجِ نگاهها بشوند
حیف از آن رودخانه های زلال، که بیفتند دست طغیان ها
روسریهای آب رفتهیمان، طرح آزادگی نمیگیرند
مثل گلهای زرد پاییزی، با وجود هجوم توفانها
هر چه آمد به روزگارِ زمین، ریشهای کهنه در خزان دارد
ماندهام عاقبت چه خواهد کرد، باد با این عذاب وجدانها
شاعر: حسنا محمد زاده
@hejabyar