از گردن خودت برای دیگران پل نساز
از گردن خودت براى دیگران پل نساز
مادامى که عمل تو در اعماق ریشه ندوانده باشد
و از شناخت و احساس تو مایه نداشته باشد،
این عمل به درد دیگران مىخورد
و حتى بهشت هم مىسازد،
ولى نه براى تو که خودت را به جهنم انداختهاى
و با چشم کور راه افتادهاى.
این بزرگترین جنایت است
که یک دسته بشناسند و بسنجند و تصمیم بگیرند
و من اجرا کنم،
مگر مغز من در سر دیگران است
که براى من تصمیم مىگیرند؟
این گونه حرکت گرچه سریعتر و راحتتر است
ولى انسانى نیست و ادامهاى نخواهد داشت.
بریدگى میان انسان و عمل
از همین مسخ مایه مىگیرد و
به بیگانگى از خویش و به دلمردگى منتهى مىشود.
تو اگر مىخواهى با عمل خوبت به خوبى برسى
و بهرهبردارى و رفعتى بگیرى و بالاتر بروى،
وسعتى بیابى و ظرفیتى به دست بیاورى
ناچارى که از اینجا شروع کنى.
ناچارى که پیش از عمل،
خلوت و نظارت و شناخت و هدف و طرح و نقشهاى داشته باشى،
وگرنه آبى هستى که به آسیاب دیگران مىریزى.
و این دستور است که
«لاتَجْعَلْ رَقْبَتَکَ جِسْرَآ لِلنَّاس ».
از گردن خودت
براى دیگران پل نساز که آنها برسند و تو بمانى.
آنها که مىخواهند از تو گوش درست کنند و چشمت رابگیرند و مغزت را بخورند، هر که باشند جنایتکارند.
آنچه که استبداد را شکل مىدهد،
همین پوک شدن آدمها و از دست رفتن بینات و کتاب و میزان است.
سردسته تمام اساسهاى
استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و...
سردسته تمامى اینها
همان پوک کردن و استخفاف است؛
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ».
استاد علی صفایی حائری
کتاب صراط، صفحه 21
@einsad
www.zekraa.ir
https://instagram.com/ali.safaeihaeri